۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

راهکارهای مقابله با اخلال روز قدس

شاید بعد از حدود 30سال این اولین راهپیمایی روز قدس مردمی در کشور ما باشد
برای مقابله ی مردمی میبایست ما نیز با شعار الله اکبر همراه شویم و بعد از چند الله اکبر هماهنگ با سرکوبگران شعار های خود را اعلام کنیم با این روش از سلاح آنان علیه خودشان استفاده میکنیم .
به هیچ وجه با این افراد سرکوبگر که غالبا (طبق موارد قبل) متمرکز درکنار هم هستند درگیر نشویم زیرا بهانه ای برای آنها به حهت خشونت خواهد بود .
و نکته ی بسیار مهم دیگر اینکه ما باید یک مسیر مخصوص به خود داشته باشیم و همه در یک مسیر از مسیرهای اعلام شده حضور یابیم و پراکنده نشویم

شب قدر سبز


کاربرد اعتراف گیری برای نظام

اعتراف گیری و هدف آن
مساله ی مهمی که اکنون قصد دارم به اون اشاره کنم ماهیت و همچنین مبنای تشکیل این دادگاههای فرمایشی در کشورمون هست .
در کل اگه بخواهیم یک نگاه کوچک به تاریخچه ی اینگونه از اعترافات داشته باشیم خواهیم دید که این موضوع در شوروی کمونیستی به کرات تکرار میشد و در زمان شانتاژسیاسی استالین نیز مانند امروز جمهوری اسلامی ، یک نفر مواضع و حتی اعقاید خود را به صورتی نمایشی به کلی تغییر میداده و حتی خودش و همراهانش را خائن میشمارده . به گونه ای که باور آن برای هر عقل سالمی بسیار سخت بود.البته بعدها مشخص شد که این دسته از اعترافات با تهدید کردن خانواده ی افراد بازداشتی و معترف انجام میشده و به این طریق متهم هر آنچه سرکوبگران از او می خواستند اعتراف میکرد و حتی اعترافات را کاملا حفظ میکرد و در دادگاه تحویل میداد.
اما هدف از این نوع اعتراف گیری ها در گذشته ی کمنیستی و امروزه ی حکومت اسلامی متفاوت است یا حد اقل این تفاوت در مبنای بنیادی این دوست که بروز میکند
در شوروی کمونیستی بخش عمده ای از کارکرد این اعترافها برای خوراندن به افکار عمومی در آن زمان بوده که به دلیل وسعت فراوان شوروی و از همه مهمتر محدودیت فراوان ارتباطی در آن وقت ، کاربرد داشته زیرا به دو دلیل وسعت و عدم ارتباط ، حالتی از ابهام و خلا در جامعه و اذهان پدید می آمد که این ابهام و خلا تنها با خوراکرسانی اطلاعاتی و خبر پراکنی رسانه های حزبی و دولتی پر می شد .اما در ایران امروز که از جامعه ای متحد تر ، محدودتر، جدیدتر و حتی فهیمتری تری نسبت به آن زمان شوروی برخوردار است این نوع از اعترافات در این زمینه کاربرد بسیار اندک و کمی دارد .
اصولا تاثیر این مطلب به کل رد نمیشه زیرا عمده طرفداران دولت بخش اقلیت و کوچکی از کل بدنه ی عوام تشکیل میشود که از اقشار شریف و به ترجیح یا به واقع ، قابل القاتری میباشند
اما تعداد این افراد به شدت رقمی پایین است که در معادلات خود نظام نیز این افراد کمتر به شمار می آیند . زیرا این ایشان به تدریج در جوار افرادی که دسترسی بهتری به رسانه های آزادتر دارند و در تجاور با جامعه ی آگاه ، تغییر موضع از طرفدار حکومت به ممتنع و حتی مخالف دولت میدهند . همانطوری که بعد از رسوایی های این اواخر در جمهوری اسلامی(تجاوز و خاکسپاری بی سروصدا) ، هم اکنون شاهد یک پتانسیل عظیم برای مخالفت در این قشر هستیم .در ضمن قالب مردم نیز نسبت به بی اعتبار بودن این اعترافات اشراف دارند .و امروز شاید بر کسی این مطلب پوشیده نباشد مگر آنکه خود فرد شرک جرم شکنجه ی جمهوری اسلامی باشد
اما حال با اینکه خود نظام نیز آگاهی دارد که این خوراک تبلیغاتی بسیار پلاسیده تر و کهنه تر از آن چیزی است که که مردم میدانن ،،پس چرا اکنون دست به چنین نمایشهایی میزند؟
در واقع هدف اصلی از این بازی های کلاسیک چیزی نیست جز ایجاد ترس برای دیگر فعالان و همچنین خود مردم
در واقع زمانی که حکومتهای دیکتاتور خود را در موضع ضعف میابند دست به چنین قدرت نمایی هایی میزنند تا از این طریق هم روحیه ی حامیان خود را بالا ببرند و هم ترسی بازدارنده در بین فعالان دیگر و مردم ایجاد نمایند
در واقع حکومت اسلامی ایران از روز اول انتخابات اقدام به این عمل کرد . اگر نگاهی بندازیم ابتدا در روزهای اول اعتراضات از بالای یک پایگاه بسیج به مردم تیراندازی شد که پس از آن این تیراندازی به شدت برای جمهوری اسلامی هزینه برداشت تا حدی که مردم به راحتی به دیگر پایگاههای سپاه و بسیج در مسیر خود حمله میکردند (البته اثبات اینکه خود اولین کشتار پشت بام دفتر بسیج نیز کار برنامه ریزی شده ای برای ترساندن مردم بوده در مقاله ای در پایین آمده)
بعد از آن اقدام به کشتار تصادفی کردند تا در هیچ نقطه ای مردم احساس امنیت در تظاهرات خود نداشته باشند ( مثلا مورد ن آقاسلطان) و بعد از آن در زندانها به زندانیان نیز تجاوز جنسی کرد تا این حس ترس از اعتراض در هر سطحی را در کل ایران ایجاد کند و اکنون نیز در حال ترساندن دیگر فعالان میباشند تا حتی دیگر افراد متنفذ و غیر قابل دسترسی چون مهدی هاشمی و محمد خاتمی نیز احساس امنیت نداشته باشند .
کل این مجموعه رفتار اقداماتی بابتترساندن مردم بوده که البته مرم تا حدی نشان داده اند که این ترساندنها زیاد کاری نیست و از ای روست که در یک حرکتی که همراه با پشتیبانی کروبی و پرزیدنت موسوی بوده حتی خامنه ای را به عقب راندیم
اما توجه داشته باشیم که نظام فقط و فقط از ادامه ی حرکت ما در رمضان میترسد و در صورت ادامه ی این حرکت کل برنامه ها و معادلات ایشان بی اعتبار میشود زیرا ادامه ی اعتراضات در رمضان چهره ی نظام را در آخرین خانه ی مانده برایشان مخدوش خواهد کرد

اعتراف گیرندگان دارای اختلالات روانی هستند


من مطالبی رو که این مدت به عنوان اعتراف از متهمان به اصطلاح خود کوتاگران، کودتای مخملی رو شنیدم و همه رو یک بررسی کلی کردم
توی اون یک روح مشترک ادبیاتی رو میبینید یعنی این حرفها دارای ساختار ادبیاتیی مشابه هستند که دو حالت داره اولی اینکه دقیقا اینها حرفهای یک نفره که از زبون چند نفر بیرون میاد یا چنان برای این افراد تکرار شده که براشون حتی ادبیاتشون هم کلیشه شده .
در مورد اعترافات حجاریان هم بگذریم که گفتیم چنان سطحش پایین بود که بعیده که این از کارهای آقای حجاریان باشه . (مقاله ی پایین رو بخونید)
در پایین گفتم که قویا معتقدم که کسی که این متن رو نوشته تحصیلات اسلامی داشته و نه مثل آقای حجاریان برخوردار از سطح علمی در ادامه هم باز میخوام بگم اثر فردی یا افرادی در متن اعترافها هست که به شدت تاکید بر خلوت تنهایی داره یا دارند و این نکته ای هست که طبق اصول فرا فکنانه میتونیم بگیم یا مریض روانی هست و خود به شدت در خلوت و دور از اجماع قرار داره و یا اینکه خودش در جایی مثل خلوتش هست که میفهمه کاری که داره میکنه اشتباهه
این در حالتی هستش که اعتراف کننده های بازداشت شده به این سرعت تغییر موضع نمیدن و باور تغییرات در مواضع و حتی عقاید در این حدش به شدت احمقانه هست .

طنز اعتراف گیری

سلام
. این جزو مقاله های جدیمه مثلا
برام این زندانهای جمهوری اسلامی جالبه . چونکه هر کی توش میره یکهویی متنبه میشه و از فرداش دیگه فقط از رهبری اطاعت میکنه و به کل گناهاشو اعتراف میکنه و طلب بخشش میکنه .و از اون طرف با دوتا بال و یک حلقه ی نور روی سرشون از زندان در میان و توی دادگاه سرودست میشکونن واسه اینکه اعتراف کنن (مورد سعید شریعتی) و اونقدر منور میشه چهره هاشون (مثل آقای احمد زید آبادی) که آدم گاهی تنش میخواره بره تو این زندانها شاید ما هم فرشته شدیم رفتیم بهشت (این خارشه چنان زیاده که هی چرت و پرت برای شما مینویسم که آخرش ببرنمون متنبه کنن ما رو)
البته ما که شانس نداریم شاید رفتیم زندان خدا از ما یک دروغگو درست کرد از همون دروغگوهایی که ادعا میکنن وقتی خواستن برادرای بسیجی و سرکوبگر بخاروننشون از شیشه نوشابه استفاده کردن و یکم پایینترو خاروندن اینجوری آدم متنبه نمیشه و فقط روشن میشه
این زندانها یه چیزی داره که بهش میگن خلوت تنهایی که سعید حجاریان ابطحی و... تو حرفاشون همشون اونجا به این رسیدن که کارهایی که میکردن ضد نظام خیلی کارای بدی بوده
اونقدر این خلوت تنهایی تاثیر داشته که آقای زید آبادی کلا قاطی کرده و اونجا رو با زندان انفرادی برای شصت روز اشتباه گرفته و گفته اونجا مثل قبره
شایدم قبر باشه آخه وقتی آدمها رو به زور تو جاییی مثل قبر میزاری که متنبه بشن ، یکهویی میزنه کنفیکون میشن البته اگر این وسط از صندلی برق و آفتاب سوزان و کتک استفاده کنی این قضیه اثرش زودتر معلوم میشه
ولی باید مواظب باشی که این جای بوسه ی فرشته ملائک دیگه روی صورت کسی که داره عوض میشه نمونه وگرنه (مثل مورد آقای ملکی) دیگه نمیتونن برادرای دادستانی ایشونو بیارن جلوی مردم حرفهای قشنگ قشنگ براشون بزنه .

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

گافهای اعترافات حجاریان


دادگاه گروه دیگری از متهمان به اصطلاح خود کودتاگران، کودتای مخملی برگذار شد که در آن شاخص ترین تئورسین اصلاحات در ایران ، یعنی آقای سعید حجاریان نیز حضور داشت و به دفاع از خود پرداخت . شخصی که ده سال پیش ترور شد و تا همین امروز نیز از اثرات آن سوقصد آن موقع رنج میبرد .
در این اعتراف نامه ی نمایشی که آنرا سعید شریعتی بازخوانی کرد نکات جالبی به چشم میخورد که در نگاه اول زیاد برای شنونده مشهود نیست که دقیقا دلالت روشنی بر عدم تعلق این نوشته به آقای حجاریان دارد البته جدا از اینکه خانواده ی ایشان نیز گفته بودند که این متن از طرف خود دادستان برای تقریر به ایشان ارائه شده . که تلویزیون جمهوری اسلامی سعی کرد با نشان دادن دستخط خود آقای حجاریان بر این مدعا سایه ی تردید افکند.

جدا از اینکه یک نفر چند روزه به این میزان تغییر موضع نمیدهد
اما نکته ای که قصد دارم به اون اشاره کنم این است که ، کلا متنی را که ما اون رو به عنوان اقرار نامه شنیدیم به هیچ وجه شباهتی به نوع ادبیات و همچنین ترکیب بندی های جملات آقای حجاریان نداشت و من در هیچ کتاب یا مقاله ای از آقای حجاریان شاهد چنین ساختاری در ادبیات ایشان نبودم چون آقای حجاریان به شدت از جمله های بلند استفاده میکنند و از قیود بسیار در نوشته های خود بهره میبرند .
از طرف دیگر آقای سعید حجاریان که اشراف کامل به علم نوین جامعه شناسی و فلسفه دارند هیچگاه مانند امروز سعی نمیکنند که یک سری اصول جامعه شناسی مانند تفکرات مارک وبر را به کلیه ی اعمال خود اطلاق کنند
اصولی که میدانیم به شدت مورد خشم گروههای افراطی در ایران است و در آن نوعی همزیستی افراد در سایه ی دین شخصی اتفاق می افتد .
اما نکته ی این بحث در اینجاست که اگر آقای حجاریان خود از این اصول انتقاد کرده پس چرا به این شیوه ی ناشیانه که اصلا از ایشان به کل بعید است ، این تضاد خود را ابراز داشته یعنی در ابراز تضاد با این عقیده تنها به اصول کرونولوژیکال تاکید داشته؟و صحبتی از متدولوژی و تایپوگرافی آن برای ابراز اشکالات این اصول نکرده؟
مگر این نیست که آقای حجاریان خود استاد دانشگاه بوده و دارای نکته سنجی فروانی در این مسائل بوده
این در حالی است که یک دانشجوی فلسفه ، جامعه شناسی یا هنر این موارد را بعد از ترم دوم در دانشگاه میخواند و به راحتی آنرا حتی در مباحثه های ساده نیز به کار میبرد پس چرا چنین اشتباهی از استادی که این اصول را تدریس میکند رخ میدهد؟
جواب برای کسانی که کمی در این زمینه فعالیت داشته اند بسیار ساده است. با کمی تحقیق متوجه میشویم کسی که این نامه را نگاشته بیشتر شبیه به یک تحصیلکرده ی علوم دینی بوده نه یک استاد دانشگاه ( آن هم در حد آقای سعید حجاریان ) از آنجایی که فلسفه ی علوم اسلامی حصر گرایی میباشد پس هر نوع تیپ یا متدی دیگر از جانب آقایان با تکیه بر اصل حصریت اسلام رد میشود پس آقایان تنها زمینه ای که در باره ی آن میخوانند و علم کسب میکنند در زمینه ی تضاد کورون ها (بسترها) با هم است و از این راه است که برای اثبات اصول خود و یا نفی دیگران ، استفاده میکنند و در باره ی دو زمینه ی دیگر(تایپ و متد) اصلا حرفی برای گفت یا حتی اندیشیدن ندارند .
پر واضح است چنین متنی کلا خنده دار است و نوشته شدن خود متن توسط آقای سعید حجاریان بیشتر شبیه به یک لطیفه ی ادبی در بین جامعه ی روشنفکری کنونی ایران است .من فکر میکنم اگر خود آقای حجاریان در هنگام پاکنویس کردن این متن تصحیحاتی در آن اعمال میکردند اکنون ما اینقدر نمیخندیدم
البته قصد اصلی من از نگارش این متن این بود که اگر کسی میخواهد اعترافنامه ی ساختگی برای فردی در زندان درست کند ابتدا میبایست دارای مبنای نظری کافی و درخوری نسبت به معترف باشد تا چنین گافهای احمقانه ای رخ ندهد

ادامه ی اعتراضات در شبهای قدر



من این فراخوان برای ادامه ی اعتراضات در شبهای قدر رو دیدم و فکر میکنم شاید برای شما هم این خبر رو بگذارم بد نباشه
حمایت از زندانیان سیاسی لازمه . و به شکل همه روزه . این کار با فراموش نکردن اونها اتفاق می افته و ما می تونیم تنها با صحبت کردن در مورد این افراد در بین خودامون در جامعه از اونها دفاع کنیم و در فرصتهای مانند شبهای قدر برای بیان حمایتمون از این عزیزان استفاده کنیم
ادامه ی اعتراضات جنبش سبز در روزهای آینده و در شبهای قدر امسال در جلوی درب زندان اوین و خیابانهای منتهی به آن
خدایی زندانیها و خانواده هاشون چشم به راهن

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

رضا قهرمان مبارزه با تجاوز جنسی در ایران


خیلی هامون خبر تجاوز جنسی به برادران و خواهران خودمون توی زندانها شنیدیم و از همه معروفتر ماجرای تجاوز جنسی به پسری به نام رضا که حتی آقای کروبی نیز با این پسر (شجاع) پانزده ساله ملاقاتی داشته .
اما ما ملت ایران حافظمون ضعیف شده یا ضعیفش کردند . چرا ماجرای احتمال تجاوز به خانم کاظمی رو در زندان از یاد بردیم؟ زهرا بنی یعقوب چه طور؟ آیا زندانهای دانشجوی سال 76 یادمون رفته؟ حالا بیدار شدیم؟
اما از همه ی اینها که بگذریم معتقدم تجاوز جنسی در زندانهای ایران به این دلیل انجام میشه که در درجه ی اول همه ی معترضین رواز آبرو بترسانند و در عین حال بگویند که فلان فرد گوشه نشین شد که هم خود فرد و جامعه را به سکوت بیاورند .
همچنین ما نمیتونیم این جرم رو (تجاوز جنسی) به سادگی ثابت کنیم پس به حالتی مبهم و وهم انگیز تبدیل میشه که در نتیجه ی این ابهام قضیه ای گریبان مسببین را نخواهد گرفت زیرا خود فرد که به او تجاوز شده نیز تمایلی به ابراز این موضوع و احقاق حق خود ندارد
در یک ریشه یابی میبینیم دلیل اصلی هر موارد بالا ، که در نهایت به نفع متجاوز است نه مورد تجاوز، برخورد جامعه است . که به دو شکل بروز میکند
اولین حالت که بسیار احمقانه است و من مطمئن هستم که نادر و ابراز شده از سوی خود بی انصافترین حکومتیان و حتی تجاوز کاران است ، حس تحقیر میباشد.که باز تاکیید میکنم نادر است
زیرا همه میدانیم که این افراد از دلیرترین مردمان این سرزمین و حتی دنیا هستند و در تحت بدترین شرایط اقدام به گرفتن حق خود و همچنین رسوا سازی ظالمین میکنند تا در آینده دیگر شاهد این موارد وحشتناک در کشور نباشیم .کاری که تا کنون با این شجاعت و البته پی گیری انجام نشده بود .
در واقع این افراد و به ویژه رضا نمادی برای مقاوت ما خواهد بود
حالت غالب است شامل حس دلسوزی است . باید باور داشته باشیم که این افراد بیشتر نیاز به همراهی دارند نه دلسوزی تا با کمک همدیگر بتوانیم برای همیشه بساط این ضلم رو برچینیم تا دیگه تکرار نشه.

من باز هم تاکید میکنم رضا تو قهرمان ما هستی و یک ملت پشت سر تو هستن

نگاه به آنچه در هفتاد روز پیش گذشت


حالا که این همه مدت از زمان خیزش مردم در خرداد و تیرماه گذشته میشه با زاویه ی دید بهتر و وسیعتری به این ماجرا نگاه کرد تا در حرکتهای بعدی بتوانیم از درسهای آن استفاده کنیم
موردی که من میخوام امروز بهش بپردازم اینه که جمهوری اسلامی سعی کرد با قدرت هرچه بیشتر ما رو بترسونه و از همون بازی همیشگی موش و گربه استفاده کرد
توی این ماجرا اول با شلیک به چند نفر و کشتن آنها تلاش کرد در همان روز های اول مقدار فشار ها را کنترل کند این در حالیست که اگر میخواست میتونست این کار رو به صورت رسمی انجام بده . بعد از پایان موج اعتراضات خیابانی، دست زد به تجاوز جنسی در زندانها و با این عمل سعی کرد مردم رو از عاقبت دستگیری و خطرهای اون هم بترساند
اگر به فیلمهای مربوط به تیر اندازی از روی سقف پایگاه بسیج نگاه کنیم در میابیم که این افراد با لباسهای سرکوب در آن پایگاه حضور داشتند .
چرا این افراد این لباس و حفاظ را در موقع تیر اندازی بر تن داشتند؟ این نوع لباس در پایگاههای بسیج در حالت عادی وجود ندارد و بنا به لزوم ، بسیجیان را به این لباسها مجهز میکنند .و این امکانات در قرارگاههای پشتیبانی بسیج نگاه داشته میشود .و در آن زمان سپاه درسرکوب نقشی نداشت وپلیس چند روز بعد از سپاه کمک گرفت
پس خبر داشته اند که قرار است این منطقه به همین شکل که دیدیم شلوغ شود..حال اگر به پاسخ بسیج درمورد علت شلیک نظری بندازیم میبینیم که ایشان مدعی شده اند به دلیل وجود اسلحه در این پایگاه و جلوگیری از مسلح شدن مردم اقدام به تیر اندازی کرده اند .
پس عقل هر انسانی حکم میکند که در این شرایط پیش از شروع نا آرامی اسلحه ها باید از چنین پایگاههایی جمع آوری شود .
این اتفاق زمانی رخ نمیدهد که شما دقیقا قصد مقابله با مردم و استفاده از آن اسلح را داشته باشید
وقتی که دیدند این راهکارشان عمل نکرده و مردم مجددا در خیابانها حضور یافتند با استفاده از کشتن افراد به صورت تصادفی (مانند مورد خانم ندا آقا سلطان)، یک سناریوی جدید را ایجاد کردند که در طی آن میخواستند که کلیه ی نقاط شهر برای معترضین مخاطره آمیز بنماید و اعتراضها در هیچ نقطه ای همراه با اطمینان جانی معترضین نباشد .
در این بین کارهای ساده تری مانند حمله به خانه ی افراد عادی نیز صورت گرفت و اتومبیلهای افرادی را که در محل حضور داشتند نیز از این حمله ها در امان نماند
عموما اعتراض بسیار بزرگتر از آن چیزی بود که نظام حدس میزد و دیگه نمیشد با کشتن چند نفر از دانشجویان آن را جمع و ساکت کرد .و اما باید توجه داشت که دلیل آن این است که مردم بسیار قوی تر شده اند
حال ما مردم می ایستیم و برای خواسته های خود اعتراض میکردند و مراسم شهدای جنبش خود را بدون خشونت برزگذار کردیم و سرکوبگران متوجه شدند که سرکوب بیشتر مایه ی همبستگی بیشتر ما میشه.
به قضیه تجاوز هم بعد اشاره میکنم

کابینه ی موفق (خر)


میدونید من بارهای بار نشستم و فکر کردم چه جوری میشه موفق شد ، توی این مملکت امام زمان که ماشالله هیچیش به امام زمان نرفته جز تورمش که هر لحظه ، ثانیه میزنه
برای این کار رفتم دنبال اینکه چه خصوصیتی باید داشته باشم تا بیشتر موفق بشم.
هرچی فکر می کردم فقط آخرش به یه نتیجه میرسیدم اون هم خریت بود . بله خریت
آ... حالا میگین چرا خریت؟
چون در کل موفقیت در سه حالت رخ میده
اولیش اینه که مثل خر کار کنی و مطمئن باشی که نوه هات میتونن اگه زنده باشی برات به مناسبت فلان موفقیتت با بچه هاشون یه جشن قشنگ راه بندازن (خر کاری خودمون)
البته باید بدونی که اگر نمیخوای خر کاری کنی و از مخ جونت میخوای استفاده کنی ، اینجا جاش نیست و باید بری خارج چون این عدا اصولا مال سوسولای لاسوگاس و لندن و لوگزامبورگه . این مغز های ایرانی هم مال خارجی هان و خیلی سریع به وصال میرسند و به دامان تعقل برمیگردند و از غربتی که در ایران کشیدند کتاب مینویسن چه بعد از کنکور چه بعد از فارغ التحصیلی و چه بعد از فراغت از زندان......، بالاخره یه روز میپرن (خدایی ، ذهن اینا مثل بال برای پروازه و نه ذهن اون شاعر احمقی که احساسو بال میدونست)
حالت بعدی اینه که از همون اول دارای یک پدر جان جانه خر پول باشی تا اینکه بشه به شما هم بگن کره خر پول ، انجوری غلام خودتی و سوار خودت و البته آویزون بابا
ولی سرعتش یه نمه بیشتر از حالت قبلی هستش اما به به دنیا بودن عمر باباهه هم بستگی داره بی بی بیپ بی بی بیپ

خوب حالا حالت سوم چیه؟
این از همه کاراتر بهتر کم دردسر تر مطمئنتر عاقلانه تر و در عین حال احمقانه ترین(منظور از نظر میزان مصرف فسفور هست) .......تر های دنیاست و اون هم خود خود خریته
یعنی اینکه شما مثل یک اشه با شخصیت این یوغ خریت که مایه ی شخصیت دو چندان شما خواهد بود را به گردنٍ گرام میندازید و اون افسارتون رو میدید به دست همونهایی که خر مراد رو سوارن .
همین میشه که یکهویی میشین وزیر ................
حالا هرچهقدر این پالونتون نرمتر باشه و البته سواری دادنتون بهتر باشه وزیر بهتری از کار در مییایید و حتی اگه بگیرید و بازار یک کشور اسلامی رو از بین ببرید و کلی ها رو بکار کنید...، از آنجایی که سواری گرفتن از شما از آدمهای عاقلتر راحتتره ، میزارنتون وزیر نفت . حتی اگه یه کلمه حالیت نباشه (البته توی کشور امام زمان کسی اصولا حالیش نیست وهمه چی به مدد امام زمان و سربازای گمنام و نامیش اوکی میشه) . اوصولا اگه مثل علی آبادی از قدرت بدنی بهتری برخوردار باشید و(در کنارش یه نسبیته کوچیکی با یه خر دیگه داشته باشید)چون سواری بهتری میدید میشین وزیر نیرو و قدرت (مساله همین نیرو بود که کجا خرج شه)
میدنید چرا از آدمهایی هرچه پستتر به مقامهای بالاتر در ایران میرسن؟
چون آدمی که ناچیزتر باشه ، هرچقدر بیشتر بادش کنی، بیشتر برات مثل یک سگ دم تکون میده . ولی نمیدونه یه روز تنت به سوزن ملت میخوره دادش
ما ها هم مدتها کنار نشستیم خودمونو زدیم به خریت تا هر خری که خواست وزیر بشه .
ولی داداش این بازی تموم شده و امروز روزشه تا به این گله ی محترم الاغان بگیم که داداش خر خودتی

ما تمام تلاشمو میکنیم برای مبارزه ، چون ما آدمای کله خری هستیم (البته این برای شوخیش بود.....ببخشید اگه یه کم متن بی ادبی بود اما فکر میکنم فوش خر رو ماها بعد از کلمه ی پدر و مادر یاد گرفتیم پس این روایت برای گروه سنی +2 سال هست)

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

گربه ی گور به گور

دیروز یکشنبه همینطور که توی کوچه ی ساکت و آرممون قدم میزدم یکهو بوی فوق العاده گندی به مشامم رسید که البته یک لحظه گندی این بو منو شکه کرد اونقدر شکه که حتی با خودم فکر کردم که نکنه محمود احمدی نژاد از کوچه ی پیرو مدرن نمای ما رد شده باشه مخصوصا که میگفتن تشریف مبارکشون رو به مشهد ما آوردن . اما با کمی دقت دیدم که توی جوب یک گربه افتاده و از بد روزگار به رحمت ایزدی رفته وقتی اون دقته رو بیشترش کردم دیدم که اون گربه ی متوفی ، همون گربه ای بود که من زمان کودکی و تا قبل از بلوغ توی کوچمون میدیدم و مثل یک سگ از این گربه میترسیدم (البته از اون سگهایی که از گربه خیلی میترسن)
خلاصه دیدم همون گربه ی محل که از موش 150 میلیمتری تا آدم 150 سانتی از ازش حساب میبردن حالا چقدر غریبانه گوشه ی جوب ،زیر پل افتاده بود .
بالاخره زمانی که رفته گر محلمون داشت رد میشد با کمک هم این گربه نره ی مرحومو براش یک قبری توی یک خرابه ای پیدا کردیم و بعد گذاشتیمش توی قبر و یک مراسم در خوری براش گرفتیم .
من توی دل خودم گفتم ببین گربه نره ، کلی توی محلمون جولون دادی . گربه های جوونترو گرفتی لت و پار کردی . دنبال بچه های مردم میکردی همیشه صدای ناله های لعنتیت همه جا رو بر میداشت و اگه گربه ی دیگه ای جیکش تو محل در میومد خرخره اش رو میدریدی ، ولی الان چی؟ افتادی توی خاک.. خب حالا ببین آقا ، با خودت چی توی گورت بردی؟ ها ؟ یک گور خالی............
آخه اصلا اگه نگاه کنی میبینی از قدیم این اتفاق می افتاده که خیلی ها با خودشون یه چیزایی رو به گور میبردن مثلا فراعنه ی مصر کلی آت و آشغال با خودشون میربدن توی قبر (البته بگذریم که اون آت و آشغالاشون الان میلیون میلیون می ارزه) یا در شمال اروپا شمشیرو تیرکمون یک مرد رو باهاش خاک میکردند .
یکهو به محض ایکه به قبایل وحشی شمال اروپا که بسیار شجاع والبته یاغی بودن فکر کردم ، یاد سرلشگر فیروز آبادی خودمون افتادم همون دلاوری که یک نامه به امام زمان نوشته بود و به وسیله ی رسانه های دولتی حکومت اسلامی اون رو ارسال کرده بود (البته میدونیم که همه میتونن با داشتن تنها یک کلاس سواد یک نامه برای امام زمان بنویسن حتی مارلین منسون خواننده ی مردی و ....... آمریکایی هم ، میتونه بنویسه و کسی جلوشو نمیگیره و از اونجایی که فعلا امام عصرمان غایب تشریف دارن و یک رسانه ی میلی مثل صدا و سیمای حکومت اسلامی هم ندارن ، آقای فیروز آبادی ارسال نامه رو بدون کنتور دیده)
بعد با خودم گفتم این دلاور مثلا حامی جان مردم ، با خودش چی میبره به قبر ؟ فکر کردم حتما سرلشگر فیروز آبادی توی گور یک اسلحه لازمش می شه چون شاید اینجوری بتونه فرشته های نکیر و منکر رو هم سرکوب کنه تا همون فرشته های بیچاره ای که توی قبر از طرف غرب جنایتکار تحریک شده اند رو نیز سر جاشون بشینونه .
آخه فیروز آبادی ارزشش رو داره برای محمود احمدی نژاد همون کتوله زبون دراز گورت رو ، قبرتو ، ایستگاه آخرتت رو و خونه ی آخرت رو اینجوری به اغتشاش بکشی دلاور ور ور

اما همینکه به محمود جون فکر کردم میدونین به چه نتیجه ای در مورد چیزایی که با خودش به گور میبره رسیدم؟
فکر کنم اولش کلی لعنت و نفرین مادرها ی افرادی که اون باعث شهادت فرزنداشون شده رو با خودش میبره که البته از همین الان که هنوز به گور نرفته دامنشو این قضیه بدجور گرفته که هیچ ، از پاش هم در آورده (آبروی نداشته ش رو این خونریزی ها برده)
و البته چیز دیگه ای که من و مردم با غیرت کشور من به محمودک میدیم تا با خودش به گور ببره آرزوی تموم کردن دورشه.کسی چه میدونه شاید اصلا بتونیم کاری کنیم که گورشو کمپلت گم کنه

آخرش بعد از اینکه یک جوالدور به این و اون زدم ، دیدم باید یه سوزنکی هم به خودم بزنم (البته معنی این حرفو مشهدی ها بهتر میفهمن) یعنی باید ببینم من خودم همراهم چی به گور میبرم؟
دیدم تنها چیزی که میتونم با خودم ببرم یک نام نیکه .....یک نام مثل آدم فدا کار ، مثل آدم متعهد ،مثل آدم شجاع ، مثل آدم آزاده یا آدم میهن دوست.....................
اما فکر میکنم نامی که تونسته همه ی این خوبی ها رو یک جا داشته باشه من تو چندین و چند میلیون هم میهنی که طی یک ماه اخیر بیرون آمدند و اعتراضشون رو ابراز کردند دیدم و اون نامی نیست جز نام ایرانی انقلابی
پس چیزی که سعی میکنم با خودم به خانه ی آخرتم ببرم تنها نام انقلابی هست یعنی کسی که بعد از دیدن این همه ظلمی که به خودش ، خانواده و هممیهنانش میشه راضی به انداختن یوغ سکوت و اطاعت از یک نا عادل محمود روسیاه روسیاه پرست نمیشه .