دادگاه گروه دیگری از متهمان به اصطلاح خود کودتاگران، کودتای مخملی برگذار شد که در آن شاخص ترین تئورسین اصلاحات در ایران ، یعنی آقای سعید حجاریان نیز حضور داشت و به دفاع از خود پرداخت . شخصی که ده سال پیش ترور شد و تا همین امروز نیز از اثرات آن سوقصد آن موقع رنج میبرد .
در این اعتراف نامه ی نمایشی که آنرا سعید شریعتی بازخوانی کرد نکات جالبی به چشم میخورد که در نگاه اول زیاد برای شنونده مشهود نیست که دقیقا دلالت روشنی بر عدم تعلق این نوشته به آقای حجاریان دارد البته جدا از اینکه خانواده ی ایشان نیز گفته بودند که این متن از طرف خود دادستان برای تقریر به ایشان ارائه شده . که تلویزیون جمهوری اسلامی سعی کرد با نشان دادن دستخط خود آقای حجاریان بر این مدعا سایه ی تردید افکند.
جدا از اینکه یک نفر چند روزه به این میزان تغییر موضع نمیدهد
اما نکته ای که قصد دارم به اون اشاره کنم این است که ، کلا متنی را که ما اون رو به عنوان اقرار نامه شنیدیم به هیچ وجه شباهتی به نوع ادبیات و همچنین ترکیب بندی های جملات آقای حجاریان نداشت و من در هیچ کتاب یا مقاله ای از آقای حجاریان شاهد چنین ساختاری در ادبیات ایشان نبودم چون آقای حجاریان به شدت از جمله های بلند استفاده میکنند و از قیود بسیار در نوشته های خود بهره میبرند .
از طرف دیگر آقای سعید حجاریان که اشراف کامل به علم نوین جامعه شناسی و فلسفه دارند هیچگاه مانند امروز سعی نمیکنند که یک سری اصول جامعه شناسی مانند تفکرات مارک وبر را به کلیه ی اعمال خود اطلاق کنند
اصولی که میدانیم به شدت مورد خشم گروههای افراطی در ایران است و در آن نوعی همزیستی افراد در سایه ی دین شخصی اتفاق می افتد .
اما نکته ی این بحث در اینجاست که اگر آقای حجاریان خود از این اصول انتقاد کرده پس چرا به این شیوه ی ناشیانه که اصلا از ایشان به کل بعید است ، این تضاد خود را ابراز داشته یعنی در ابراز تضاد با این عقیده تنها به اصول کرونولوژیکال تاکید داشته؟و صحبتی از متدولوژی و تایپوگرافی آن برای ابراز اشکالات این اصول نکرده؟
مگر این نیست که آقای حجاریان خود استاد دانشگاه بوده و دارای نکته سنجی فروانی در این مسائل بوده
این در حالی است که یک دانشجوی فلسفه ، جامعه شناسی یا هنر این موارد را بعد از ترم دوم در دانشگاه میخواند و به راحتی آنرا حتی در مباحثه های ساده نیز به کار میبرد پس چرا چنین اشتباهی از استادی که این اصول را تدریس میکند رخ میدهد؟
جواب برای کسانی که کمی در این زمینه فعالیت داشته اند بسیار ساده است. با کمی تحقیق متوجه میشویم کسی که این نامه را نگاشته بیشتر شبیه به یک تحصیلکرده ی علوم دینی بوده نه یک استاد دانشگاه ( آن هم در حد آقای سعید حجاریان ) از آنجایی که فلسفه ی علوم اسلامی حصر گرایی میباشد پس هر نوع تیپ یا متدی دیگر از جانب آقایان با تکیه بر اصل حصریت اسلام رد میشود پس آقایان تنها زمینه ای که در باره ی آن میخوانند و علم کسب میکنند در زمینه ی تضاد کورون ها (بسترها) با هم است و از این راه است که برای اثبات اصول خود و یا نفی دیگران ، استفاده میکنند و در باره ی دو زمینه ی دیگر(تایپ و متد) اصلا حرفی برای گفت یا حتی اندیشیدن ندارند .
پر واضح است چنین متنی کلا خنده دار است و نوشته شدن خود متن توسط آقای سعید حجاریان بیشتر شبیه به یک لطیفه ی ادبی در بین جامعه ی روشنفکری کنونی ایران است .من فکر میکنم اگر خود آقای حجاریان در هنگام پاکنویس کردن این متن تصحیحاتی در آن اعمال میکردند اکنون ما اینقدر نمیخندیدم
البته قصد اصلی من از نگارش این متن این بود که اگر کسی میخواهد اعترافنامه ی ساختگی برای فردی در زندان درست کند ابتدا میبایست دارای مبنای نظری کافی و درخوری نسبت به معترف باشد تا چنین گافهای احمقانه ای رخ ندهد